همشهری آنلاین، گروه سرنخ: اواسط سال 90 به ماموران پلیس در استان کرمانشاه خبر رسید که مردی در خانهاش به طرز مشکوکی جان باخته است. وقتی ماموران به محل حادثه رسیدند دقایقی از مرگ مرد جوان میگذشت. آثار ضرب و جرح و شکستگی روی سر و صورت این مرد به چشم میخورد و همسرش که 16 سال داشت نیز در یکی از اتاقهای خانه حبس شده بود که دقایقی قبل همسایهها او را نجات داده بودند. این زن در ادامه ماجرایی وحشتناک را برای پلیس تعریف کرد و مدعی شد 2 مرد غریبه او را در اتاق حبس کرده و شوهرش را به قتل رسانده اند.
او درباره آنچه که اتفاق افتاده بود گفت: با شوهرم در خانه بودیم که ناگهان 2 مرد ناشناس از پشت بام وارد خانهمان شدند. آنها من را در یکی از اتاقها انداختند و در رو به رویم بستند و سراغ شوهرم رفتند. در حالی که دست و پای او را بسته بودند شروع به کتک زدنش کردند و در نهایت یکی از آنها کپسول پیک نیک که آنجا بود را برداشت و با آن بر سر شوهرم کوبید و در حالی که شوهرم جانش را از دست داده بود آنها از همان راهی که آمده بودند فرار کردند. من هم آنقدر سر و صدا کردم تا اینکه همسایهها به کمکم آمدند.
روایت ساختگی
به دنبال اظهارات این زن جسد مقتول به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات تکمیلی در این باره آغاز شد. در بررسیهای مقدماتی درباره زندگی این زن و شوهر معلوم شد که آنها حدود یک سال است که با یکدیگر زندگی میکنند؛ اما همه از اختلاف بین آنها صحبت میکردند. طوری که همسایهها مدام صدای درگیری آنها را میشنیدند. اطلاعات به دست آمده از یک سو و رفتار مشکوک زن مقتول سبب شد که کاراگاهان درباره روایتی که او از قتل شوهرش بازگو کرده بود تردید کنند. آنها با تحقیق از همسایه ها و با بررسی شرایط محل وقوع جنایت دریافتند که احتمال ساختگی بودن ماجرایی که او تعریف کرده وجود دارد و هیچ کس 2 مرد غریبهای که او از آنها صحبت میکند را ندیده است. به همین دلیل وی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت تا اینکه این بار به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت به دلیل اختلافاتی که با او داشته دست به جنایت زده است.
شوهرکشی
زن جوان به دلیل اینکه سنش کمتر از سن قانونی بود پس از بازداشت به دادسرای اطفال منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او درباره انگیزه اش از قتل شوهرش گفت: من در سن کمی ازدواج کردم و از همان روز اول با شوهرم اختلاف داشتم. ما نمیتوانستیم زندگی خوبی داشته باشیم و به همین دلیل من در مدتها قبل به او گفته بودم که بهتر است من را طلاق بدهد و هر کدام دنبال زندگی جدیدی برویم اما او قبول نمیکرد. روز حادثه بار دیگر با هم درگیر شدیم و من او را هل دادم و روی زمین افتاد. بعد یک کپسول پیک نیک کوچک که در خانه داشتیم را برداشتم و به طرفش پرتاب کردم. کپسول به سر و صورتش برخورد کرد و او روی زمین افتاد و چند دقیقه بعد هم فوت شد.
بعد از آن به شدت ترسیده و از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. نمی دانستم چه کار کنم. همان موقع جاری ام از راه رسید و من برای او داستانی خیالی تعریف کردم و گفتم که دو مرد غریبه شوهرم را کشته اند و در ادامه ماموران پلیس هم سر رسیدند و من همان حرفها را برایشان تکرار کردم اما واقعیت این است که من ناخواسته باعث مرگ شوهرم شدم.
50 مرتبه سوگند علیه قاتل
زن جوان در ادامه صحنه قتل را بازسازی کرد و جزئیات بیشتری از حادثه را شرح داد. با این وجود وقتی پزشکی قانونی گزارش نهایی خود درباره قتل را منتشر کرد معلوم شد که ابهاماتی جدی در این قتل وجود دارد. بر اساس این گزارش ضربات جسم نوک تیز به گردن و جمجمه مقتول باعث مرگ او شده بود. حال آنکه متهم حرفی از جسم نوک تیز نزده و فقط به یک کپسول یک نیک اشاره کرده بود. از سویی بخشی از اعترافات متهم با واقعیت مطابقت نداشت. در این شرایط بود که دادگاه رسیدگی کننده، این پرونده را از موارد لوث تشخیص و رای به برگزاری مراسم قسامه داد. مطابق قانون در موارد این چنینی اولیای دم باید 50 نفر از بستگان مرد و نسبی خود را در دادگاه حاضر کنند و آنها قسم بخورد که متهم حاضر در دادگاه قاتل است. در این پرونده نیز اولیای دم چنین کاری انجام دادند و قضات شعبه یکم دادگاه کیفری یک استان کرمانشاه زن جوان را به قصاص محکوم کردند.
12 سال زیر تیغ
به دنبال صدور این رای، متهم و وکیل مدافعش به آن اعتراض کردند و پرونده به دیوانعالی کشور فرستاده شد. قضات دیوان پس از بررسی محتویات پرونده اعلام کردند رای صادر شده قانونی و شرعی است و آن را تایید کردند. آنها همچنین درخواست اعاده دادرسی نیز ارائه دادند، اما این درخواست در دیوان رد و همه چیز برای اجرای حکم قصاص آماده شد. در همین حال خانواده متهم و تعدادی از خیران در شاخه ای دیگر به دنبال جلب رضایت اولیای دم بودند؛ اما آنها حاضر به بخشش نبودند و برای اجرای حکم اصرار داشتند. در این شرایط روند رسیدگی به پرونده طولانی شد و متهم که هنگام وقوع حادثه 16 سال داشت 12 سال را پشت میلههای زندان و با کابوس چوبه دار زندگی کرد. او در این مدت سختیهای زیادی را تحمل کرد و پدرش که مهم ترین پشتوانه او بود و پرونده اش را پیگیری میکرد به دلیل استرس زیاد از دست داد. با این وجود تلاش ها برای جلب رضایت اولیای دم همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام اولیای دم اعلام کردند عروس سابقشان به اندازه کافی تنبیه شده و بعد از 12 سال او را میبخشند. به این ترتیب زن جوان که حالا 28 سال دارد در دادگاه بار دیگر به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه و به تحمل 10 سال حبس محکوم شد. او 12 سال، یعنی 2 سال بیشتر از مدت محکومیتش را در زندان گذرانده بود. به این ترتیب چند روز قبل قبل از زندان آزاد شد تا پرونده اش مختومه شود.
نظر شما